*••*ღ♥ღسکو ت سا حل*••*ღ♥ღ

صفاي اشك وفاي غم

مادر .......!!!!

مرا ببخش ... درد بدنم بهانه بود .....!!!!!

کسی رهایم کرده بود

که صدای بلند گریه ام اشک هایت را درآورد ......!!

 

 

 

هر بار که میخواهم به سمتت بیایم

 

یادم می افتد

 

دلتنگی هرگز بهانه خوبی برای تکرار یک اشتباه نیست

 

عکس های عاشقانه ی غمگین و دخترانه ی سیاه و سفید

 

 

+نوشته شده در جمعه 4 بهمن 1392برچسب:,ساعت10:30توسط خالق(مهران) | |

   مثل درخت باشید که در تهاجم پاییز هرچه بدهد

    روح زندگی را برای خویش نگه می دارد . . .

 

پاییز تنها فصلیه که از همون اولین روزش خودشو نشون می ده!

    کاش همه انسانها مثل پاییز باشن تا از همون روز اول رنگ و روی اصلیشون رو نشون بدن

دوباره پاییز

    اما نه فصل اندوه و درد!

    دوباره پاییز

    فصل زیبای سادگی

    دوباره پاییز، موسم شدید دلدادگی . . .

+نوشته شده در جمعه 3 آبان 1392برچسب:چمعه "انتظار" پائیز,ساعت9:9توسط خالق(مهران) | |

آنان که پاییز را دوست ندارند نمیدونند که پاییز همون بهاریست که عاشق شده ، پاییزتیم . . .

 

 

 

نیمکت چوبی کهنه نم گرفته زیر بارون ، زیر سقف بی قرار شاخه های بید مجنون ، ابر بی طاقت پاییز مثل من چه بی ستارست ، مثل من شکسته از این نامه های پاره پارست . . .

 

 

 

پاییز منم که هر روز چهره ی زردم را با سیلی دروغهایت سرخ می کنم تا هرگز نفهمی آنکه بهار سبزم را به خزان نشاند تو بودی . . .

 

 

+نوشته شده در جمعه 12 مهر 1392برچسب:پائیز " قشنگم",ساعت10:0توسط خالق(مهران) | |

تابستان..
حالا که داری تمام میشوی، بگذار بگویمت . . . . . .
روزهای گرمت،
خیلی بر من سرد
گذشت!

سلام روزگار…
چه میکنی با نامردی مردمان؟… من هم.. اگر بگذارند.. دارم خرده های دلم را چسب
میزنم… راستی! این دل.. دل میشود؟..

باران امسال را من به عهده گرفته ام
آنقدر بغض در گلویم تلنبار شده و اشک درون چشمانم در کمین نشسته که فکر کنم
پر باران ترین پاییز روزگار را من رقم بزنم . . . !

+نوشته شده در یک شنبه 7 مهر 1392برچسب:پائیز " تا بستان " باران,ساعت15:13توسط خالق(مهران) | |

گفته بودی درد دل کن گــــــــــاه با هم صحبتی

کو رفیق راز داری؟ کــــــــــــــو دل پرطاقتی؟

شمع وقتی داستانم را شنید آتش گـــــــــرفت

شرح حالم را اگر نشنیده باشی راحتـــــــــــی

تا نسیم از شرح عشقم باخبر شد، مست شد

غنچه‌ای در باغ پرپر شد ولی کــــــــو غیرتی؟

گریه می‌کردم که زاهد در قنوتم خیره مــــــــاند

دور باد از خرمن ایمان عــــــــــــــــــــاشق آفتی

روزهایم را یکایک دیدم و دیـــــــــــــــدن نداشت

کاش بر آیینه بنشیند غبار حســـــــــــــــــــرتی

بس‌که دامان بهاران گل به گل پژمرده شــــــــد

باغبان دیگر به فروردین ندارد رغبتــــــــــــــی

من کجا و جرئت بوسیدن لبهای تـــــــــــــــــــو

آبرویم را خریدی عاقبت با تهمتـــــــــــــــــــــی

عشق اگر با تو بیاید به پرستاری من
شب هجران نکند قصد دل آزاری من
روزگاری که جنون رونق بازارم بود
تو نبودی که بیایی به خریداری من
برگ پاییزی ام و خسته دل از باد خزان
باغبان نیز نیامد پی دلداری من....

+نوشته شده در شنبه 26 مرداد 1392برچسب:عشق " پرستاری" دل نوشته,ساعت15:0توسط خالق(مهران) | |

روزهــاے بـارونـے رو خیلے “دوست دارَمـ”
مَعلومـ نمـےشہ مُنتظر تـاکـسے هَستے یا آواره خیابـونـہـا…
بُخار توے هَوا مـالِ سَـرمـاست یا دود سیگـار
روے گـونہ اَت اَشکـہ یا دونہ هـاے باروטּ…!!!

 

+نوشته شده در چهار شنبه 19 تير 1392برچسب:روز های بارونی " اشک " گونه,ساعت9:19توسط خالق(مهران) | |

 
شاید تو…
سکوت میان کلامم باشی!
دیده نمیشوی
اما من تو را احساس می کنم!
شاید تو ….
هیاهوی قلبم باشی!
شنیده نمیشوی
اما من تو را نفس می کشم!

 


 

دلایل بودنم را مــــــــرور میکنم هر روز!
هر روز از تعدادشان کــــــــم میشود!
آخرین باری که شمردمشان
تنها یک دلیل برایم مانده بود..!
آنهــــــــــم دیدن تو بود !!

 


.

بیا با پنجه راه برویم. . .
روی تن این دنیا. . .
بگذار خواب بماند. . .
نفهمد از قانونش گریخته ایم و،
دل باخته ایم. . . !

 

+نوشته شده در سه شنبه 28 خرداد 1392برچسب:اس ام اس " عاشقانه " فانوس " دل باخته,ساعت5:55توسط خالق(مهران) | |

   تا حالا شده چشمات پر از اقیانوس اشک باش


ه اما نتونی جاریش کنی؟ 

 تا حالا شده یه دنیا حرف کنج دلت سنگینی کنه

 و قلبت از سنگینیش تیر بکشه!!

 اما نتونی به کسی بگی ؟ 


 تا حالا شده یه تلنبار بغض بیخ گلوت گیر کرده باشه

 و از تیزیش احساس خفگی کنی

ژ اما مجبور باشی جلوشو بگیری تا نترکه!!! 

تاحالاشده بخوای بری ازاین دنیا؟

؟؟اصلا نباشی برای همیشه محوبشی؟؟؟

 آره لعنتی...؟!؟! 


 حال این روزهای من اینگونست..!

+نوشته شده در پنج شنبه 9 خرداد 1392برچسب:,ساعت13:28توسط خالق(مهران) | |

به بهانه عشق زندگی می کنیم

به بهانه دوست داشتن عاشقیم

به بهانه بهانه گیری غصه می خوریم

به بهانه بی صبری دوست داریم دنیا تموم شه

به بهانه گریه شب را می خواهیم

به بهانه نا امیدی دوستدار مرگیم

اما هیچکس فکر نمی کنه که همه بهانه ها به دست خودشه

هیچکس نمیخواد بفهمه که همه بهانه ها شیرینن

کاش همه می فهمیدن که زندگی یعنی بهانه

 

 

آدمهای ساده را دوست دارم.
همان ها که بدی هیچ کس را باور

ندارند.
همان ها که برای همه لبخند دارند
همان ها که همیشه هستند،
برای همه هستند.
آدمهای ساده را
باید مثل یک تابلوی نقاشی
ساعتها تماشا کرد؛
عمرشان کوتاه است.
بسکه هر کسی از راه می رسد
یا ازشان سوءاستفاده می کند یا
زمینشان میزند
یا درس ساده نبودن بهشان می دهد.
آدم های ساده را دوست دارم

 

+نوشته شده در چهار شنبه 1 خرداد 1392برچسب:سکوت شب " بهانه دل" خلوت تنهائی,ساعت21:22توسط خالق(مهران) | |

می روم خسته و افسرده و زار

سوی‌ منزلگه ویرانه ی خویش,

به خدا می‌برم از شهر شما

دل شوریده و دیوانه ی خویش

می‌برم تا که در آن نقطه ی دور

شستشویش دهم از رنگ گناه

شستشویش دهم از لکه ی عشق

,زین همه خواهش بی‌ جا و تباه

,می‌برم تا زتو دورش سازم

زتو ‌ای جلوه ی امید محال,

می‌برم زنده به گورش سازم
تا از این پس نکند یاد وصال


                       

عجبــــ وفـــايـــي دآرد اين دلتنگــــي...!

تنهـــــاش که ميـــذآريـــي ميــري تو جمـــع و کلّي ميگـــي و ميخنــــدي...

بعد کـــه از همه جـــدآ شدي از کـُنـــج تآريکـــي ميآد بيرون

مي ايستـــه بغـــل دستــتــــ ... دســتـــ گرمشـــو ميذاره رو شونتــــ

بر ميگـــرده در گوشــتـــ ميگـــه:

خـــوبــي رفيـــق؟؟!!بـــآزم خودمـــم و خـــودتــــ ...

                                                 

 

هوایت که به سرم می زند



دیگر در هیچ هوایی ،،،



نمی توانم نفس بکشم !



عجب نفس گیر است



هوایِ بی تو بودن ...!

+نوشته شده در چهار شنبه 28 فروردين 1392برچسب:دلتنگیهایم" هوی بودن " صفای اشک,ساعت19:34توسط خالق(مهران) | |

صفحه قبل 1 2 3 4 5 صفحه بعد